بخشی از متن مقاله مباني انديشه فردريش نيچه و اقبال لاهوري با تاکيدي بر انسان شناسي و فلسفه سياسي :
سال انتشار : 1393
تعداد صفحات :42
مبانی اندیشه فردریش نیچه و اقبال لاهوری با تأکید بر انسانشناسی و فلسفه سیاسی شجاع احمدوند* - محسن سلگی** (تاریخ دریافت:8/2/93 – تاریخ پذیرش: 5/8/93 ) چکیده در این نوشتار, مقایسه اندیشه نیچه و اقبال لاهوری در چهار بُعد معرفتشناسی, هستیشناسی, روششناسی و انسانشناسی مقصود قرار گرفته است. درحالیکه نیچه با هر سه مؤلفه نخست, سر ستیز دارد, اما لاجرم میتوان از وجود هر چهار محور شناخت در اندیشه وی سخن گفت. معرفتشناسی عقلستیز, هستیشناسی الحادی و نامعناباور متکی بر مفهوم قدرت, روششناسی متکی بر شهود غریزی- و نه شهود الهی- و انسانشناسی طبیعتگرای متکی بر مفهوم غریزه در نزد نیچه در برابر معرفتشناسی عشقمحور, هستیشناسی توحیدی, روششناسی ترکیبی مشتمل بر عقل, علم و اشراق و انسانشناسی عشقبنیاد اقبال قرار میگیرد. اما وجوه تشابه در چهار محور فوقالذکر در اندیشه این دو فیلسوف- شاعر قابل شناسایی است که این مقاله بخشی از جهد خود را بر آشکارکردن آن نهاده است. پرسش اصلی اینکه چه تفارق و تشابهی میان نیچه و اقبال در چهار محور اندیشه وجود دارد؟ مدعای اصلی میگوید که رئوس مبنایی اندیشه آنها, عمدتاً مفارق هستند, اما تشابهاتی نیز هرچند مختصر با یکدیگر دارند. شناخت مبانی مزبور, الزامی برای درک فلسفه سیاسی دو متفکر مورد مطالعه است. این مقاله از روش اسنادی با رجوع به منابع عمدتاً کتابخانهای بهره برده است. * استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی ahmadvand@atu.ac.ir ** دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی soroushenoo@yahoo.com